نوشته اصلی توسط
صنم بانو
سلام دوستان عزیزم
امیدوارم هر جا هستید حالتون خوب باشه
عزیزان من خانمی 33 ساله هستم که یک زندگی شکست خورده 10 ساله داشته ام . هم اکنون مدت 2 سال است با آقایی آشنا شدم که ایشون قصدشون ازدواج است و پس از 2 سال شناخت از هم اکنون تصمیم گرفته ایم که موضوع رو البته اول با خنواده ایشان و بعد با خانواده من مطرح کنیم ولی موضوعی که ما رو سردرگم کرده است چگونگی مطرح کردن این مسئله و به قول معروف ازدواج قبلی من است .
از دوستان با تجربم تقاضا میکنم بنده رو راهنمایی کنید تا بتوانیم بدون حساسیت زیاد خانواده ایشان را راضی کنیم .
در ضمن ایشان هم سن بنده میباشد. تحصیالات هر دو فوق لیسانس است . ایشان هم قد من هستند. از نظر درآمدی هم سطح هستیم. بنده یه خونه و ماشین دارم ولی ایشان یه مغازه در حد 100 ت در شهرستان دارد و مقداری وجه نقد تااکنون. البته ایشان بسیار پسر مهربان و باشخصیتی است و به من خیلی توجه میکنه و احساس میکنم خیلی به من وابسته شده.
البته بهتر است اینو هم بگم که من یکم نسبت به ایشون از نظر رفتار و برخوردی شلوغترم ولی ایشان با کسی زیاد رابطه نداره زیاد به هرکسی اعتماد نداره یه وقتایی منم از همه میترسونه.
بعضی وقتا نسبت به ازدواج مجدد دودل میشم ولی از طرفی هم از تنهایی و تنها موندن میترسم دوست دارم یه نفر دوستم داشته باشه و بهم توجه کنه .دوستان گیر کردم باید چیکار کنم
ایشان بسیار فرد ریز بین و آنالیز کننده ای است و این بازم منو میترسونه چون من برعکس نسبت به همه خوشبین هستم و با همه مسائل کلی برخورد میکنم و زیاد سخت نمیگیرم ولی ایشان خیلی حساسه
البته همسر قبلی من مردی بسیار رفیق باز، دختر باز، معتاد به حشیش و علف و مشروب، بی مسئولیت ، بددهن، و اصلا از نظر شخصیتی به هم نمیخوردیم و با همه مسائل سطحی برخورد میکرد یعنی به نظرم فقط واسه امروز و خوش بودنش زندگی میکرد .
از دوستان میخوام نظراتشون رو نسبت به این ازدواج اعلام کنن. ممنون